معنی کهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال)، از پا دراوردن , و مطیع کردن، کاملا خسته کردن, معنی کهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال)، از پا دراوردن پ و مطیع کردن، کاملا خسته کردن, معنی liji m tcsmbi abj(bc اec اsتukاg)، اx /ا bcاmcbj , m kzdu lcbj، lاkgا osتi lcbj, معنی اصطلاح کهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال)، از پا دراوردن , و مطیع کردن، کاملا خسته کردن, معادل کهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال)، از پا دراوردن , و مطیع کردن، کاملا خسته کردن, کهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال)، از پا دراوردن , و مطیع کردن، کاملا خسته کردن چی میشه؟, کهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال)، از پا دراوردن , و مطیع کردن، کاملا خسته کردن یعنی چی؟, کهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال)، از پا دراوردن , و مطیع کردن، کاملا خسته کردن synonym, کهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال)، از پا دراوردن , و مطیع کردن، کاملا خسته کردن definition,